سریال مانکن روایتگر عشقی پرهیجان است، همانطور که در داستان های معاصر آمده است، عاشق و معشوق می بایست با رنج های بسیاری برای دوام عشق شاعرانه شان روبرو شوند.
اخگر زهر خود را میریزد و انتقام خود را با اتفاقی هولناک میگیرد. کاوه بالاخره قرار است به همتا برسد اما سرنوشت برای آنها خواب دیگری دیده و...
اخگر به دنبال انتقام از کاوه و همتا به سراغشان میرود و آنها را در زیرزمینی حبس میکند. کاوه اما هنوز برگ برندهای دارد که میخواهد با تکیه بر آن جان خودش، همتا و دوستانش را نجات دهد اما...
روزها و شبهای پایان سال، هوا غافلگیرکننده است چون زمستان و کولاک سهمگین تا نسیم خنک بهاری، با هم آمیختهاند. کاوه و همتا در حال عبور از این ایام غیرقابل پیشبینی هستند اما...
حقیقت و عشق در حال پیروز شدن بر کینه و انتقام هستند. روزهای شادی و سرور نزدیک است اما کینههای سیاه تازهای چون طوفان سهمگین از راه میرسند و...
راز بزرگ کتی در مقابل راز بزرگ همتا برملا میشود. ورق بر میگردد و همتا تا عرش فاصلهای ندارد، اما دشمن زخمی چون مار به خود میپیچد و در صدد انتقام است که...
کینه و انتقام که از حد بگذرد، هر برندهای را تبدیل به بازنده میکند. مخصوصا اگر روش انتقامگیری از کنترل خارج شود، میتواند فاجعه بیافریند و...
پیوند مجدد کاوه با خانوادهاش آن هم با حضور همتا، رویای همیشگی او بوده که حال رسیدن به آن نزدیک است. اما دشمنهای زخمی، خشمگینتر از همیشه پشت در رسیدهاند و...
رویاروییهای سهمگین در حال شکل گرفتن است. گردبادی از فریب، وسوسه، انتقام و کینه در حال شکل گرفتن است و دیگر کسی در امان نیست اما...
در شبی سرنوشتساز و خطرناک که شبیه اعلان جنگ است، عملا خط قرمزهای اخگر به چالش کشیده میشوند. لحظهای غفلت در این جنگ، میتواند برنده را به بازندهای مطلق تبدیل کند و...
زمان اتحاد دوستان برای مقابله با دشمنان رسیده است. پیروز کسی است که هوشمندانهتر عمل کند و بتواند با ترفندهایش ورق بازی را برگرداند اما...
موقعیت همتا و کاوه آسیبپذیر و متزلزلتر از هر زمان دیگری است، چرا که اخگر و کتی با هم متحد شدهاند. هر دوی آنها یک هدف دارند: به چنگ آوردن همتا و...
صفآرایی قربانیان در مقابل زورگویان آغاز شده است. قربانیان به دنبال حقشان هستند اما زورگویان قدرتمندتر از آن هستند که به سادگی میدان را خالی کنند و...
وقت برملا شدن رازهای مخوف در سینه اخگر است. رازهایی که همتا حتی خوابشان را هم نمیدید و حال از دانستن آنها شوکه شده است و...
زمان آن رسیده که بازی اجباریای که کاوه و همتا تدارک دیدهاند آغاز شود: بازی با بزرگان از نوعی خطرناک و در خانه حریف اما...
با کمک کاوه، همتا با مادرش نرگس دیدار میکند و با گفتن این که اخگر خلافکاری خطرناک است، از نرگس میخواهد به شهری دور برود. کتی در تلاش است با حرف کشیدن از همتا به ارتباط او با کاوه پی ببرد و...
همتا در دوراهی انتخاب بین همراهی اخگر و دیدن مادر خود یا فرار برای بودن با کاوه قرار گرفته است. از طرفی کاوه با بیمیلی برای کتی جشن تولدی گرفته و بهرام را به آن دعوت کرده که قرار بود مراقب همتا باشد و...
همتا با دلیل مهم جدایی کاوه از او روبرو میشود؛ حقیقتی تلخ که سرنوشت هر دو را به بحران کشانده است. همزمان با بالغتر شدن عشق کاوه و همتا، اخگر به شکلی هولناک تا یک قدمی یافتن همتا جلو رفته است و...
همتا از آنچه بعد از جدایی کاوه بر سرش آمده میگوید و کاوه در مییابد که همتا در چنگ مردی مخوف به بند کشیده شده است. همچنین زمان آن رسیده که راز سر به مهر ازدواج کاوه و کتی بر ملا شود و...
کاوه عهد میبندد که دیگر همتا را رها نکند. او با بهرام و همتا باید کاری کنند تا نه دست اخگر به همتا برسد و نه کتی از راز حضور همتا آگاه شود. اما مخفی شدن از دست دو شخص باهوش و قدرتمند کار سختی است و...
رویارویی غافلگیرکننده کاوه و همتا به همان اندازه که رویایی و عاشقانه است، نگرانکننده و ترسناک نیز هست؛ چرا که عشقهای بزرگ و عمیق همیشه دشمنان بزرگ و مخوف داشتهاند و...
همزمان با تلاش کاوه برای بیرون آمدن از اسارت کتی، همتا ناخواسته در حال ورود به دنیای پیچیده و ناشناخته اخگر است. کاوه و همتا غافل از تقدیری هستند که روزگار برایشان رقم زده و ...
سلمان غافل از فداکاری بزرگ کاوه، به سراغ کاوه و کتی میرود تا ازدواج آنها را به جدایی بکشاند. در دوئلی میان او و کتی، کاوه است که باید تیر خلاص را بزند و ...
راز بزرگ کاوه بر ملا میشود: او با ناممکنترین فرد ممکن ازدواج کرده است. این تصمیم، جنجالی تازه برای خانوادهاش میآفریند و...
سلمان پدر کاوه به کمک یک خیر و با پرداخت بدهی از زندان آزاد می شود و کانون خانواده دوباره شکل میگیرد؛ غافل از آن که فرد خیر همان پسرش است که با دخترعموی او ازدواج کرده است و...
کاوه طی یک قرارداد خود را به قیمت ۷ میلیارد تومان به کتی میفروشد. همتا اما آوارهتر و تنهاتر از قبل به خانه مادربزرگ پناه میبرد، غافل از سرنوشتی که بدون کاوه، انتظارش را میکشد و...
کاوه باید بین کمک به خانوادهاش و رسیدن به همتا یکی را انتخاب کند. جدایی دو عاشق در شبی زمستانی رقم میخورد. کاوه جواب رد به همتا میدهد و همتا دلشکسته میرود. کاوه اما حقیقت را به همتا نگفته است و...