قصه یک دختر جوانی به نام ستایش را روایت می کند که برای نجات برادرش از خطری که در پی فرار او از خدمت سربازی وی را تهدید می کرد، به دوست برادر خود، طاهر فردوس پناه می برد. در ادامه محمد برادر ستایش در مرز کشته شده و طاهر به زندان می افتد.