جونگ کو وون، یک شیطان، میباشد. او توانایی انجام معاملاتی خطرناک اما شیرین با انسانها را دارد. او به انسانها با تمام حقارت نگاه میکند و بیش از ۲۰۰ سال است که در دنیای انسانها به عنوان یک شکارچی به دنبال شیرینیها و معاملاتشان میگردد. اما وقتی با دو دو هی، دختری انسانی، ملاقات میکند، ناگهان تمام قدرتش را از دست میدهد. حال او باید به صورت قراردادی با دو دو هی ازدواج کند تا از او که تمام قدرتش را به خود انتقال داده است، محافظت کند و از انقراض خود جلوگیری نماید.
دو هی پس از فقدانی که تجربه کرده کرخت و بی حرکت می شود. او که با تمام وجود مشتاق بازگشت گو وان است، در کریسمس برای عشق خود آرزو می کند و نو سوک نیو آرزویش را می شنود.
پلیس نمی تواند جسد سوک مین را پیدا کند و احتمال نگران کننده ای مطرح می شود. پس از آنکه گو وان بدون هیچ رد و نشانی ناپدید می شود، دو هی سعی می کند احساساتش نسبت به او را فراموش کند.
پس از مواجهه ای ترسناک با سوک مین، گو وان دو هی را نجات می دهد. اما وقتی سوک مین راز هولناکی را درباره چئون سوک فاش می کند، دو هی وحشت می کند.
درحالیکه گو وان و دو هی از خوشبختی خود لذت می برند، گو وان متوجه می شود دو هی خاطره تلخی دارد که هنوز از یاد نبرده است. آن ها کمی بعد بی خبر از قصد و غرض نو سوک مین برای شام به او ملحق می شوند.
رویایی از زندگی گذشته گو وان ارتباط تلخ او با دو هی را فاش می کند. پس از آنکه آن دو خبر مرگی را می شنوند، شکشان به خانواده نووه بیشتر می شود.
گو وان پس از نجات دو هی از مرگ حتمی قدرتش را دوباره به دست می آورد، البته با عوارض جانبی آن. زمانی برای تلف کردن نیست و هردوی آن ها باید درباره این حمله تحقیق کنند.
گو وان پس از فهمیدن سرنوشت خود سعی دارد راه دیگری برای نجات خودش بیابد. اما درست وقتی که او و دو هی برای تشریفات خود آماده می شوند، دو هی هدف قرار می گیرد.
وقتی رابطه دو هی و گو وان بالاخره سر می گیرد، گو وان تغییر عجیبی را در قدرت خود تجربه می کند و هم زمان تهدید بزرگ تری نیز در راه است.
پس از حمله ای ناگهانی به گو وان، دو هی جانش را نجات می دهد و وقتی اوضاع اطراف دو هی خطرناک تر می شود، او دست به حرکتی غافلگیرکننده درباره کارش می زند.
دو هی و گو وان با مشکلات تازه عروس و دامادها مواجه می شوند. جو سئوک هون به هویت غیرانسانی گو وان مشکوک می شود.
وقتی گو وان جان دو هی را نجات می دهد، دو هی چندین پیشنهاد ازدواج دریافت می کند. او به یکی از این پیشنهادها جواب مثبت می دهد و در جشن عروسی اش چهره نگران کننده ای را می بیند.
گو وان و دو هی پس از نجاتی شگفت انگیز احساسات پیچیده ای نسبت به یکدیگر پیدا می کنند. کمی بعد دو هی سعی دارد مردی را برای ازدواج پیدا کند تا گو وان را عصبانی کند.
دو هی از گو وان خواستگاری می کند اما او قبول نمی کند. کمی بعد، دو هی از گو وان می خواهد درباره مرگ چئون سوک تحقیق کند اما ناگهان قدرت گو وان متوقف می شود.
پس از حمله ای دیگر، دو هی از گو وان می خواهد که محافظش باشد؛ حتی پس از آنکه گو وان اعتراف می کند که شیطان است. دو هی احساس می کند مرگ یکی از نزدیکانش مشکوک است.
گو وان بدون هیچ علت مشخصی قدرتش را از دست می دهد و متوجه می شود دو هی می تواند برای بازگرداندن قدرتش به او کمک کند. اما تلاش هایش برای پس گرفتن توانایی هایش تاثیر معکوس دارد.
قراری اتفاقی با جئونگ گو وان باعث می شود دو دو هی آشفته و دستپاچه شود. کمی بعد به او حمله می شود و نجاتش مستلزم یک قرارداد است.