قصه اکازیون که در دهه ۷۰ می گذرد، داستان رحیم است که قصد دارد برای ادامه تحصیل به کانادا برود اما متوجه می شود ممنوع الخروج شده و این اتفاق زیر سر دایی محسن است، پس باید دنبال راه چاره ای باشد…
خانم ملک توسط یک زوج خلافکار درگیر فروش و جابه جایی مواد مخدر می شود. مهتاب، نوه خانم ملک به ایران آمده است و رحیم وظیفه دارد تا پیدا شدن خانم ملک مهتاب را سرگرم کند و...
حاج فتحالله که بی خبر برای دیدار منصوره به خانه باغ خانم ملک رفته بود متوجه نقشه های شوم محسن می شود. در این میان، مادر آقای دکتر مرادی گم شده و هیچ خبری از او نیست...
نوبر شرط می گذارد که در ازای خوانندگی در باغ رستوران، کسی از ماجراهای پیش آمده خبردار نشود. از سوی دیگر، محسن قصد دارد که شب ها باغ رستوران را به تالار عروسی تبدیل کند و...
دایی محسن قصد دارد که تا زمان برگشت دکتر مرادی از انگلیس خانه باغ خانم ملک را به باغ رستوران تبدیل کند. به همین خاطر نقشه ای برای متقاعد کردن شاپرک و کامل طراحی می کند و ...
منصوره باید تمام وقت از خانم ملک که آلزایمر دارد مراقبت کند. محسن و رحیم با استفاده از ترفند جدیدی می خواهند تمام پول حاج قربون را برگردانند اما...
دایی محسن برای اینکه مورد بخشش حاج بابا قرار بگیرد و مشکل مهاجرت رحیم را حل کند ایدهی اکازیون دیگری را مطرح می کند. از سوی دیگر، منصوره می خواهد مشتری جدیدی پیدا کند تا بتواند برای نوذر پول بفرستد اما...
رحیم در فرودگاه متوجه می شود که توسط حاج قربون، ممنوع الخروج شده است. به همین خاطر برای پیدا کردن دلیل این اتفاق به همراه حاج بابا و منصوره به حجره فرش فروشی حاج قربون میروند و...
رحیم صاحب دختری به نام رعنا شده است و به حاج بابا قول داده است که تا تولد بیست سالگی رعنا، هیچ چیزی در مورد دایی محسن به او نگوید. سال ها میگذرد و هر سال حاج بابا تاکید بیشتری روی این موضوع دارد تا اینکه...