پاداش حکمت به همراه دستیارش طوفان به قصد تعمیرات وارد موسسه گلشنِ جاوید می شوند. همزمان خانم گلشن مالک خیریه برای تخلیه موسسه در آنجا حضور پیدا می کند. برو بچه های خیریه با خواهش و اصرار سعی در منصرف کردن گلشن از تصمیمش دارند.این اتفاق پاداش و طوفان را درگیر ماجراهایی غیرقابل پیش بینی می کند.
راز وجود پنهانی بچه های آهو و والا فاش می شود.شیرزاد قصد دارد قبل از اینکه اتفاق ناگواری رخ دهد بچه ها را به خانه خواهرش ببرد اما...
شرایط برای پاداش(داریوش فرضیایی) بغرنج شده و همزمان باید جای خودش، بهروز و الهه در یک میهمانی حضور پیدا کند و تلاش می کند در این اوضاع از کمک های خلیل(ابراهیم شفیعی) بهره بگیرد از سویی دیگر والا(امیر سهیلی) تصمیم گرفته به خواسته جهانگیر تن دهد و به الهه تقلبی شلیک کند..
با حضور استادِ اوس پاداش، استاد جان و راهکارهایش، اتفاقات رنگ و بوی دیگری می گیرد...
پس از سپری شدن شبی پرماجرا برای پاداش، او فرصتی پیدا می کند تا دفترچه ای را که از طرف بچه های موسسه به او رسیده وارسی کند. از سوی دیگر، سارا دشتی با راه اندازی کلاس های فنی-حرفه ای در موسسه موافقت می کند؛ اما در پس برگزاری این کلاس ها رازی نهفته است..
پاداش که خود را به شکل و شمایل الهه درآورده، بعد از میهمانی گلشن با تماس تلفنی فردی ناشناس مجبور می شود مسیرش را از منزل به موسسه تغییر دهد.در همین حین از طوفان می خواهد به کمکش بیاید؛ بی خبر از اینکه لاکی با تنظیمات جدیدش نمی تواند آنها را همراهی کند تا این که مرد سیاهپوش به کمکشان می آید
گلشن اصرار دارد الهه دوست قدیمی اش را هر چه زودتر ملاقات کند.پاداش هم برای بهبود حال روحی گلشن حاضر است هر کاری انجام دهد؛ حتی علیرغم میل باطنی اش می پذیرد در نقش و شکل و شمایل الهه ظاهر شود...
حال خانم گلشن رو به بهبودی است و حافظه از دست رفته اش گاه به حالت عادی باز می گردد و حالا دیگر الهه دوست قدیمی اش را به خاطر می آورد؛ اما نمی داند که الهه از دنیا رفته و از سویی دیگر جوانه در تلاش است که اوضاع روحی و جسمی خاله اش به وضعیت قبل بازنگردد و در این مسیر پاداش او را همراهی می کند
جهانگیر با وجود شرارت های بسیارش در پی رهایی از کابوس نابودی اختراعش است و تنها راه خروج از این مخمصه را پیدا کردن دفترچه ساخت اختراع می داند...
مسعود بعد از ماجراهایی که رقم می خورد، در می یابد که تنها راه رسیدن به اسرار صندوقچه ای که مادرش به خاله گلشن سپرده، پاداش حکمت است...
جوانه (هلیا امامی)، خواهر زاده گلشن (گوهر خیراندیش)، به قصد غافلگیری و بدون اطلاع قبلی به کشور بازگشته است،اما در مواجهه با آهو،شرایط آنگونه که فکر می کرد برایش رقم نمی خورد...
پاداش حکمت در دو راهی سختی قرار می گیرد که بهروز پسر گلشن باشد یا همان تعمیرکار خیریه . و این مساله ماجراهای عجیب و غریبی را پیش رویش قرار می دهد...
خانم گلشن مدتهاست در فقدان دوستش الهه که مدیر موسسه گلشنِ جاوید بوده،حال و روز خوشی ندارد،از سویی دیگر بچه های موسسه هم روزگار آشفته ای دارند و به هر کاری متوسل می شوند تا گلشن پایش به موسسه نرسد،این چالش بچه ها و گلشن را وارد مسیر تازه ای میکند.