پس از گذشت بیست و پنج سال، بهمن مردانی به تهران بر می گردد تا عشق گمشده اش را پیدا کند.
سپردن اسرار گذشته به خاک هیچ گاه مانع افشای آن نمی شود و روزی این رازها از خاک سر در می آوردند.
بهمن حالا بیشتر از چیزی که باید میداند، این برای رشید و ناهید که رازهای زیادی دارند خطرناک است. رشید و ناهید تصمیم بزرگی میگیرند.
چالش ها در خانواده فرشباف به اوج میرسد و تنها کسی که می تواند به داد این خانواده برسد ابریشم است، این تصمیمی است که ابریشم میگیرد.
مهتاب درمییابد که رشید فرشباف حتماً با پدر گمشدهاش ارتباطی داشته پس تصمیم میگیرد با او رو به رو شود. رو به رویی آنها یک چالش بزرگ است برای رشید فرشباف…
بهمن به رابطهی ناهید و رشید مشکوک شده، او به دنبال هر مدرکی است تا ثابت کند رشید قاتل بهرام است و برای اینکار نیاز به دلایل محکمتری دارد.
هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که شباهت دو سکه که هرکدام سرنوشت متفاوتی داشته باعث برملا شدن رازهای جدیدی باشد.
رازی که بهمن بعد از سالها به آن پی میبرد، او را دچار چالشی بزرگ می کند. از یک سو تنها بازماندهی بهرام برای او فروغ است و از یک سو نمی تواند با او رو به رو شود.
ابریشم رازهایی در سینه دارد که هیچ کس از آن اطلاعی ندارد، حالا زمان آن رسیده که رازهایش را بازگو کند.
بهمن به فروغ نزدیک نزدیک تر میشود به امید اینکه گذشته را جبران کند اما با سد جدیدی رو به رو میشود که رابطه آنها را تحت الشعاع قرار میدهد.
سهراب که به دنبال پیدا کردن فرش های دزدیده شده است، به صورت اتفاقی شخصی را پیدا می کند که در گذشته گم کرده بود. این مساله اتفاقات جدیدی را رقم می زند.
رشید که از زمان حضور بهمن با مشکلات زیادی مواجه شده، سعی دارد که اتفاقات را کنترل کند. اما واقعیت چیز دیگری است.
مشكلات سارینا اختلافاتی را بین پروین و عطا به وجود می آورد و ورود او به خانه ناهید رشید را آشفته تر می كند.
بهمن درخواستی از فروغ دارد که بیست و پنج سال به تعویق افتاده.حالا زمان مناسبی است برای بیان آن.
خانواده فرشباف آماده می شوند تا مهمان جدید بعد از بیست و پنج سال به خانه آنها بیاید. ورود او مصادف است با اتفاقات جدید در این خانواده.
رشید فرشباف مجبور میشود پس از سالها پرده از رازی بردارد که تا به امروز سر به مهر مانده بود.
رشید فرشباف در می یابد بهمن در تهران است و با چالش جدیدی روبرو می شود.
فروغ تردید دارد که حرف های بهمن را باور کند، بهمن تصمیم میگیرد فروغ را با واقعیت رو به رو کند.
فروغ و بهمن در نهایت یکدیگر را ملاقات می کنند.
حضور مهتاب در فروشگاه فرشباف چالشهای جدیدی را بین فرشباف و او به وجود میآورد، سهراب که از رابطه جانا و منفرد با خبر شده شرطی پیش پای آنها قرار میدهد.
در توئیتر بلوایی برعلیه كثرتی شكل می گیرد او كه در موضع ضعف قرار گرفته تلاش می كند راهی بیابد كه ثابت كند كه اتهامات توطئه است. یلدا مصمم است كه با این كار استاد زیاده خواه را تنبیه كرده.
هیچ کس از حضور بهمن در تهران خبر ندارد، ناهید و جلیل از دیدن بهمن حرفی نمی زنند تا اینکه بهمن تصمیم می گیرد شخص دیگری را از حضور خود در تهران با خبر سازد.
علت خروج بهمن مردانی از کشور در بیست و پنج سال پیش، رازی است که در زیرزمین خانه قدیمی پنهان است.
رازی است در زندگی فروغ كه منوچهر از آن بی خبر است؛ حالا او فهمیده و دیگر نمی تواند به آن بی تفاوت باشد.