میدان سرخ داستان زنی تنهاست به نام شیدا (مهتاب کرامتی) که ناخواسته وارد بازی وحشتناکی میشود که توسط همسر او و یک تروریست خارجی شکل گرفتهاست. او برای نجات جان دخترش در معرض انتخاب میان عشق، انتقام و قدرت قرار میگیرد و با سه قاچاقچی مطرح و قدرتمند به نامهای پاپ (حمید فرخنژاد)، تورج مبینی (علی مصفا) وعبد مکین (سعید داخ) مدتی همراه میشود، غافل از آنکه پایان این بازی، خونبار خواهد بود.
خانواده ی مکین در آستانه ی از هم پاشیدگی است! از سویی پیام مکین تمام سعی خود را می کند تا خانواده را از مکر اعلا دور نگاه دارد و از سویی دیگر پیروز مکین که تشنه ی قدرت است، تمام تلاشش را می کند تا اعتماد اعلا را به هر قیمتی به دست آورد. اما پیروز فراموش کرده است که پیام یک برگ برنده به نام لیلی دارد که اگر او را پیدا کند پیروز به آخر خط می رسد!
اوضاع برای اعلا خوب پیش نمی رود؛ تورج مبینی و ساعد بر خلاف تصور اعلا نقشه های او را پوچ می کنند. ساعد به راز ثریا پی می برد و مبینی هم از زد و بندهای اعلا با شریک تجاریش با خبر می شود. تنها کسی که همچنان در رکاب اعلا خوش سواری میکند، پیروز مکین است. باید دید اعلا بدون کمک ساعد و مبینی با پیروز می تواند برنده ی این بازی شود؟
اعلا و مبینی از پاپ می خواهند که در برابر مکین ها با آن ها همراه شود، اما او درخواست آن ها را رد می کند و نیت واقعی آن ها را به ساعد نشان می دهد. اما اعلا ایده بهتری دارد. به نظر شما آیا او می تواند کاری کند که ساعد با او همراه شود؟
اعلا برای رسیدن به اهداف گروچف و در پی آن، پس گرفتن دخترش شادی، راهی به جز آوردن هر سه شریک به میدان و کندن چاهی عمیق برای آن ها ندارد. از سویی پیروز مکین را برای در افتادن با پیام و عبد مکین تحت سلطه ی خود دارد و از سویی دیگر با کمک تورج مبینی توانسته ساعد را رام خواسته های خودش کند اما همچنان نیاز به سرسخت ترین شریک یعنی پاپ دارد!
درست زمانی که عبد مکین در تدارک سور و سات آزادی پیام از زندان است، برادر ناتنی شان پیروز که آزادی پیام را خطری مهم برای رابطه اش با اعلا می داند، دست به شلوغ کاری می زند و پای پلیس به میان می آید. اما یک سوال ذهن پیام را حسابی مشغول کرده؛ لیلی کجاست؟
پاپ به دنبالِ دلیلِ آمدن ساعد می گردد و از طریق گارو با واقعیت های عجیبی از عملکرد ساعد در قبرس روبرو می شود. هیچ کس خبر از دلیل آمدن ساعد ندارد جز اعلا؛ واقعا اعلا چه نقشه ای برای پسر پاپ کشیده؟
اعلا که در پی بازگرداندن پاپ به سیستم کاری خودش با مبینی است، با همکاری گروچف رد ساعد در قبرس را زده و او را به ایران باز می گرداند و زنی به نام ثریا را به عنوان مادر ساعد معرفی می کند، غافل از آن که ساعد پس از بازگشت به ایران تمام معادلات او را بر هم می زند و...
اعلا که قصد دارد برای بازپس گیری شمش های طلا، پای پاپ را به میدان باز کند، اقداماتی را در خارج از کشور انجام می دهد تا راز سر به مهر پاپ فاش شود و آن این که ساعد زنده است و او را به ایران بازمی گرداند، غافل از این که وارد بازی خطرناکی شده و از سوی دیگر تورج مبینی که همواره به دنبال قاتل همسرش است، به اطلاعات جدیدی دست پیدا کرده که منجر به انتقامی سخت می شود.
با زندانی بودن پیام مکین، برادرش پیروز برای به قدرت رسیدن سعی دارد به اعلا نزدیک شود. از طرف دیگر اعلا نیز برای جلب اعتماد تورج مبینی باید به عبد مکین برادر بزرگ پیام و پیروز، ضربه بزند. اما اعلا که راه خود را جدا از مبینی می بیند، قصد دارد تا برای نزدیک شدن به مقاصد خودش، پیروز را به چالش بزرگ تری بکشد.
گروچف از ایران می رود اما با رفتن او سرنوشت این سه شریک به کل از هم جدا می شود. تورج مبینی که با مرگ سیمین مواجه شده است، حال با زنی به نام اعلا روبروست که باید برای مرگ و زندگی او تصمیم بگیرد و از سوی دیگر پاپ که به شدت از ناحیه گروچف احساس خطر کرده، بنای فرستادن ساعد و افرا به قبرس را دارد و همچنین عبد که سرخوش از پس گرفتن پیام است در حال برنامه ریزی برای آینده است.
مرگ و زندگی افرا در دستان گروچف است و ساعد در تلاش برای نجات او، به مقر گروچف می رود، اما در سوی دیگر داستان با شیدای جدیدی رو به رو می شویم که برای نجات خود و دخترش از این مهلکه دست به انتخابی بزرگ می زند و نقشه گروچف را دچار تغییر می کند.
گروچف پس از دزدیدن سیمین، همسر تورج مبینی، به دلیل فشارهای خارجی دست به اقدامات جدیدی می زند که پرده از راز بزرگی برمی دارد و خانواده مکین را تا مرز فروپاشی می کشاند. اما این همه ی داستان نیست؛ چرا که پاپ نیز مجبور به گرفتن تصمیمی سخت می شود.
با گروگان گرفتن شادی، دختر شیدا، گروچف برای رسیدن به اطلاعات و شمش های گمشده، دست به اقدامات جدیدی می زند که عواقب دهشتناکی برای پاپ و مبینی دارد اما پرده از راز بزرگی برمی دارد...
بعد از مفقود شدن کیف حاوی شمش و اطلاعات محرمانه ی گروهی تبهکار به سردستگی گروچف، زندگی تمام کسانی که به نحوی در این جریان خواسته یا ناخواسته درگیر شده اند دچار تغییر می شود اما در این میان این شیداست که تاوان بزرگی می دهد.
شیدا به دنبال درمان دخترش قصد سفر به خارج از کشور را دارد، اما به واسطه پنهان کاری و دروغ های شوهرش با اتفاقی هولناک روبرو می شود که زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد...