فران دوست دارد به مردن فکر کند. این حس به زندگی آرام او می آورد. وقتی او پسر جدید را در محل کار می خنداند، به چیزهای بیشتری منجر می شود: یک قرار، یک تکه پای، یک گفتگو، یک جرقه. تنها چیزی که سر راه آنها قرار دارد خود فران است.