روزبه دور از زندگی بحران زده اش در تهران به پراگ سفر می کند تا در مورد گذشته پدرش در اين شهر تحقيق كند. پدری كه در جوانی كمونيست بوده و به چكسلواكی سابق پناهنده شده است. در مراجعه به آپارتمانی كه پنجاه سال پيش خانه پدرش بوده با مامور پليسی مواجه می شود كه مشغول بررسی صحنه خودكشی در آپارتمان است و حضور روزبه و كنجكاوی اش در مورد آپارتمان براي افسر پلیس شك برانگيز می شود؛ به خصوص وقتی در می یابد كه نام پدر روزبه با نام پدر ساكن آپارتمان يكی است.