ناصر خلاف کار خردهپایی است که با دزدیدن قالپاق و ضبط ماشین روزگار میگذراند. او در یکی از همین سرقتها در اتومبیلی را باز میکند اما داوود را میبیند که در اتومبیل نشسته. آنها از دیدن هم جا میخورند...